ای به داد من رسیده تو روزای خود شکستن
ای چراغ مهربونی تو شبای وحشت من
ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید
تو شب و از من گرفتی
تو من و دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی
برای من تکیه گاهی
میون این همه دشمن تو رفیقی جون پناهی
براي تمام قلب هايي که چون چشمه پويا و برنا مي تپند ***** cheshme_art@yahoo.com
2 Comments:
This comment has been removed by a blog administrator.
نامه هایم برای تو
با گل های کاغذی
لای دفتر شعرم
برگ برگ لحظه هایم
از آن تو
وقتی که عشق را بهانه می کنی
زمزمه هایم
برایت
با لبخندی به طعم روشن آب
و خودکار آبی ام
وقتی که آسمان دلت ابری ست!
قصه ات را اما
به من بس÷ار
می خواهم
با دستان نا تمام تو
تمام شوم.
Post a Comment
<< Home